سایه سار بندگی

ویژه نامه حجاب بسیج کارکنان دانشگاه شریف

سایه سار بندگی

ویژه نامه حجاب بسیج کارکنان دانشگاه شریف

یادمان باشد: رقیه سلام الله علیها پیش از آنکه سراغ پدرش را بگیرد، سراغ چادرش را می گرفت.

سلام

چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۵۵ ب.ظ


با خودم قرار گذاشتم که دیگه مدل سلام کردن به همسرجان رو عوض کنم. خیلی با خودم کلنجار رفتم تا بت درونم خودم رو راضی کنم که به جای سلام معمولی، یک سلام بلند بالا بهش هدیه بدم ... حتی خودم رو آماده کرده بودم که بزنه توی ذوقم و بگه: حالت خوبه؟! ... یا این دیگه چی بود؟! ... اما به هر حال تصمیم گرفتم انجامش بدم.

اولین سلام بلند بالا، رو وقتی بهش گفتم که داشتم از صفحه آیفن تصویری صورتش رو میدیدم. وقتی زنگ زد آیفون رو برداشتم و انگار یکی از دوستان دیرینم که روزگاااارانی با هم داشتیم رو پس از مدتها دوری دیده باشم، گفتم: سَََََََلااااام! ...

با شنیدن اون سلام یک لحظه خشکش زد. نمیدونست چی بگه. میدونست که آیفنمون تصویریه و محاله من اون رو با کس دیگه ای اشتباه گرفته باشم ... بعد نیشش تا بناگوش باز شد و نشون به اون نشون که وقتی 5 طبقه بالا اومد و در ورودی رو به روش باز کردم، هنوز هم اون نیش تا بناگوش باز بود! ...

و نشون به اون نشون تر که تمام اون چند ساعتی که توی خونه بود، یه حال خوشی داشت ... یه جور آرامش و خیال راحت. به هر بهانه ای میخندید و مدام با من شوخی میکرد، درست مثل اون موقعها که نامزد بودیم و میومد خونه بابا اینها، و تمام حواسش به من و خوشحال کردن من بود! ... و شک ندارم که اگر به خاطر کارش مجبور نبود، دیگه از خونه بیرون نمیرفت.

و من انگیزه پیدا کردم و این سلااااامهای بلند بالا، روزهای بعد هم ادامه پیدا کرد. و همسرجان هر روز از روز قبل خوشحالتر! ... دیشب تصمیم گرفتم مطابق توصیه های مهتابی برای این که عادتش نشه، برای یک دفعه سلامم رو عادی کنم. و هم برای اینکه بفهمم اصلاً نوع سلام من براش فرقی میکنه؟ ... خلاصه وقتی همسرجان اومد بهش یه سلام معمولی مایل به خوب کردم. مثل قبلاً ها ... و بعد هم رفتم توی آشپزخانه برای آماده کردن شام ...

قشنگ معلوم بود که جا خورده، اما از شدت غرورش به روی خودش نیاورد، و بدون اینکه چیزی بگه رفت توی اتاق لباسش رو عوض کرد و همونجا سرش به خانوم کوچولو گرم شد. من هم با اندوه پیش خودم فکر کردم، دیگه موضوع یادش رفته. و حتی شک کردم که در تمام این مدت از سلامهای پر آب و تاب من ذوقی کرده باشه ...

داشتم سالاد درست میکردم که از اتاق بیرون اومد و کنار اوپن ایستاد و به موجودی موهوم در فضا گفت: "چه دنیایی شده! یه سلام هم به آدم نمیکنن !!!!" ... من که به سختی جلوی خنده ام رو گرفته بودم گفتم: مگه من بهت سلام نکردم؟! ... و او خنده تلخی کرد و گفت: اون که سلام نبود. سلام باید سلام باشه!

کف دستهام رو به هم چسبوندم و مثل ژاپنی ها خم شدم و گفتم: لابد باید اینطوری ادای احترام هم بکنم!

و همسرجان گفت: نه! ... من همون سلااااااامهای خودت رو دوست دارم!

و این شد که فهمیدم سلام داریم تا سلام ... و اینکه برای همسر آدم حقیقتاً مهمه که در لحظه ورود چطوری تحویل گرفته بشه ... اونقدر که اگه مزه ش زیر دندونش بره، آدم مغروری مثل همسرجان هم در اعتراض به نبودنش، به حرف میاد!

همونطور که داشتم سس سالاد رو آماده میکردم، یادم افتاد که سلام اصولاً چیز مهمیه ... اونقدر مهم که اولین کلام خدا به انسانهای بهشتی، سلامه ... اما نه هر سلامی، سلامی که رایحه رحیمیت (یعنی لطف و محبت ویژه خدا به مومنین) از اون استشمام میشه : سلامٌ قَولاً من ربّ الرحیم ...

سلام واژه ایه که اهل بهشت از اون برای ابراز محبت به هم استفاده می کنند : و تَحیّتُهم فیها سَلام

سلام ظاهراً یک کلمه ست، که با امواج صوتی و ارتعاشات هوا به سیستم شنوایی طرف مقابل وارد میشه. اما ما میتونیم با نحوه ادا کردنش اون رو به یک بمب انرژی تبدیل کنیم که تا خود قلب نفوذ کنه و اون رو مثل یک دیاپازن با فرکانس بالا به ارتعاش دربیاره ... ازتعاشی که در اون مقاومت هوا صفر در نظر گرفته شده ... دائمی و پایدار، تا سلام بعد، و یک ارتعاش دوباره و اضافه شدن شدت ارتعاش ... یه چیزی که این قدرت رو داشته باشه که جسمهای خسته رو ری استارت کنه ... درست مثل اون سلامهای من که با چشم خودم میدیدم چطور همسرجان خسته رو سر شوق می آورد ...

امروز عصر که اومد دوباره از همون سلااااامهای مهتابی بهش کردم ... چنان گل از گلش شکفت که انگار تمام خستگیهاش یکباره دود شد و به هوا رفت ... داشتم در رو پشت سرش میبستم که چشمم به انگشترم افتاد و یادم آمد که سلام نامی از نامهای خداست ... یکی از نامهای او که بهانه تمام این مهربانیهاست. خدا رو بابت تمام این هدایتهای باطنی که سر راهم گذاشته شکر کردم ،و در دلم خواندم:

هو الله الذی لا اله الا هو الملِک القدوس السلام المومن المهیمن العزیز الجبار المتکبر ... سبحان الله عما یشرکون ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۱
آزاده روحانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی